سوپ خوردن بهراد+تولد خودم
سلام فندق کوچولوی مامان و به قول بابا سلام تخمه آفتاب گردونم این روزها حسابی سرگرمم میکنی و من وقت هیچ کاری ندارم. هر روز خدا رو به خاطر پسر سالمی که بهمون داده شکر میکنم. فدات بشم الهی دیگه ظهرها سوپ برات درست میکنم و شما هم خدا رو شکر خیلی دوست دار ی . فقط بعضی وقتها زبونت رو میاری جلو دهنت که با زبونت غذا بخوری. و من کلی شعر میخونم تا شما بخوری. صبح و عصر هم حریره بادام و کنجد میخوری. با هر قاشقی که میزارم دهنت دو تا دستهاتو هم تندی میبری تو دهنت و کمک میکنی تا قورت بدی. بعد دیگه از بالای صورت تا دست و بعضی وقتها هم پاهات میرن زیر غذا و کثیف کاری در حد تیم ملی. و من هم کاری باهات ندارم تا غذات تموم بشه بعد مستقیم تو ح...
نویسنده :
شیوا مامان بهراد
12:16